همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

ساخت وبلاگ

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی/چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!

به کسی جمال خود را ننموده‏یی و بینم/همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی!

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم/تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویی!

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم/شده‏ام ز ناله، نالی، شده‏ام ز مویه، مویی

همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی/من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!

چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟/چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی؟

شود این که از ترحّم، دمی ای سحاب رحمت!/من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویی؟!

بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!/سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی

همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا/تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی!

نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم/نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویی

ز چه شیخ پاکدامن، سوی مسجدم بخواند؟!/رخ شیخ و سجده‏ گاهی، سر ما و خاک کویی

بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی/بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویی!

نظری به سویِ (رضوانیِ) دردمند مسکین/که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی‏


فصیح الزمان شیرازی (رضوانی)

عهد صحبت...
ما را در سایت عهد صحبت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5dastaztalabnadaram1 بازدید : 37 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 11:43